چرا کمک خواستن اینقدر سخت است
و چطور بر موانع این کار غلبه کنیم
مارتا استرس زیادی داشت. اختلالات بزرگی در زنجیرۀ تأمین شرکت رخ داده بود و اعضای تیمش باید با اضافهکاری این مشکلات را حل میکردند. کارکنان بسیار ماهری داشت، اما بههیچعنوان نمیخواست زیادهخواهی کند و کار بیشتری از آنها بکشد. به اعتقاد مارتا همین الان هم وظایف زیادی روی دوش آنها بود و خودش باید پا پیش میگذاشت. همین دیدگاه را در قبال رئیسش هم داشت. دوست نداشت از او کمک بخواهد و گمان میکرد از این درخواستش ناراحت میشود.
از طرفی در زندگی شخصی خودش هم فشارهای زیادی را تحمل میکرد: فرزندانش خیلی کوچک بودند و به توجه زیادی نیاز داشتند؛ اما واداشتن شوهرش برای صرف زمان بیشتر با بچهها کار راحتی نبود. شغل پرمسئولیتی داشت و انرژی زیادی از او میگرفت. همچنین بهطورجدی ورزش میکرد؛ اعتقاد داشت به او آرامش میدهد و بهاینترتیب راحتتر میتواند مسئولیتهای خانه و خانواده را مدیریت کند.
مارتا استرس زیادی داشت. اختلالات بزرگی در زنجیرۀ تأمین شرکت رخ داده بود و اعضای تیمش باید با اضافهکاری این مشکلات را حل میکردند. کارکنان بسیار ماهری داشت، اما بههیچعنوان نمیخواست زیادهخواهی کند و کار بیشتری از آنها بکشد. به اعتقاد مارتا همین الان هم وظایف زیادی روی دوش آنها بود و خودش باید پا پیش میگذاشت. همین دیدگاه را در قبال رئیسش هم داشت. دوست نداشت از او کمک بخواهد و گمان میکرد از این درخواستش ناراحت میشود.
از طرفی در زندگی شخصی خودش هم فشارهای زیادی را تحمل میکرد: فرزندانش خیلی کوچک بودند و به توجه زیادی نیاز داشتند؛ اما واداشتن شوهرش برای صرف زمان بیشتر با بچهها کار راحتی نبود. شغل پرمسئولیتی داشت و انرژی زیادی از او میگرفت. همچنین بهطورجدی ورزش میکرد؛ اعتقاد داشت به او آرامش میدهد و بهاینترتیب راحتتر میتواند مسئولیتهای خانه و خانواده را مدیریت کند.
نظرات شما