تاریخ انتشار: ژانویه و فوریهی 2018
اگرچه شرکتها با دولت لابی میکنند و از قدیم، کمپینهایی را برای دریافت کمک شکل میدهند، اما در سالیان اخیر الگوی جدیدی در سیاست آمریکا ظهور کرده است: مدیرعاملها مواضع بسیار صریحی دربارهی مشکلات سیاسی جنجالی اتخاذ میکنند که هیچ ارتباطی با اصل و اساس شرکتشان ندارد. مدیرانی همچون تیم کوک از اپل، هاوارد شولتز از استارباکس و مارک بنیاف از سیلزفورس – بهعنوان نمونه – با اشتیاق از گسترهای از موضوعات برابری جنسیتی، مهاجرت، محیط زیست و برابری نژادی حمایت میکنند. نهتنها مدیرعاملها اظهارنظر میکنند، بلکه با تهدید انتقال فعالیتهای کسبوکارشان به خارج از ایالتی که قوانین تفرقهانگیز را تصویب کرده، قدرت خودشان را نشان میدهند.نویسندگان یک نکتهی مهم را نادیده گرفتهاند: تاثیر غیرمستقیمی که اظهارنظرهای اجتماعی یا سیاسی رهبران بر کارکنان میگذارد.
آیا کارکنان رای هماهنگی با سازمان – اگر نگوییم برای حفظ شغلشان – باید عقاید و ارزشهای رهبرانشان را آشکارا بیان (و تایید) کنند؟ اگر آنها ارزشهای رهبران را به اشتراک نگذارند، با چه عواقبی مواجه خواهند شد؟
نظرات شما