مدیر ذره‌بینیِ مضطرب

banner
در همکاری با شرکت‌ها، مدیران مدام از نگرانی بابت نبود «افراد خودکفا» در تیمشان می‌گویند. اما وقتی تعامل‌های آن‌ها را تحلیل می‌کنم، همچون مدیران ذره‌بینی (Micromanager) رفتار می‌کنند؛ برای نمونه سوالات زیادی می‌پرسند، بیش‌ازحد دربارۀ پیشرفت وظایف کارکنان پرس‌وجو می‌کنند یا توصیه‌های بیش‌ازحدی ارائه می‌دهند. بارها چنین جملاتی را از مدیران خطاب به کارکنان شنیده‌ام: «دوست دارم رهبری کامل این پروژه را در دست بگیری؛ فقط باید ابتدا همه‌چیز را با من هماهنگ کنی.» این پیام‌ها سیگنال‌های متناقضی می‌فرستند. کارکنان سردرگم می‌شوند و با خودشان می‌گویند: «بالاخره متوجه نشدم آیا باید خوکفا عمل کنم یا اجازه بگیرم؟» رهبران مدام نظرشان را عوض می‌کنند: «کارت را شروع کن! نه، صبر کن… دست نگه دار! نه، شروع کن!» با این اوصاف کماکان نمی‌دانند چرا کارها روی غلتک نمی‌افتد.

از نظر تئوری، دهه‌هاست سبک کنترل و فرمان رو به افول است. طبق تحقیقات و تجربیات واقعی، وقتی رهبران کوچ و مشوق کارکنان باشند و به آن‌ها قدرت تصمیم‌گیری بدهند، عملکرد سازمان‌ها بسیار بهتر از حالتی می‌شود که مدام دستور بدهند و به فکر دیسیپلین باشند. بااین‌حال چنین سبکی کماکان رواج دارد، هرچند شدت آن کمتر شده و به‌اندازۀ قبل آشکار نیست. شاید مثل گذشته رهبران به‌صراحت نگویند «این کار را همین الان انجام بده!» بلکه سیگنال‌ها و امواجی با این مضمون می‌فرستند: «من اینجا رئیسم و باید کارها را به شیوۀ مدنظرم انجام بدهی.» (همین گرایش را در روابط عاشقانه و میان والدین و فرزندان هم دیده‌ام؛ اغلب بخشی از این سبک زندگی کاری به زندگی شخصی افراد نیز سرازیر می‌شود). از نظر تئوری، سبک کنترل و فرمان خیلی خوب به نظر می‌رسد: «اگر بتوانم تو را تغییر دهم، پس به خواسته‌هایم می‌رسم… چقدر بهینه!»

مشکل اینجاست که از نظر عصبی، چنین کنترلی پایدار نمی‌‌ماند. مغز انسان برای استقلال طراحی شده است. وقتی کارشناسان مدیریت از مسائلی نظیر حق انتخاب کارمند، برنامۀ کاری انعطاف‌پذیر و صداقت در محیط کار می‌گویند، منظورشان برآورده‌سازی نیاز مغز به استقلال است. برخی نواحی مغز نظیر قشر قدامی-جانبی پیش‌پیشانی و اینسولا، خودانگارۀ هر شخص را می‌سازند؛ احساسی که باعث می‌شود سلایق خودمان را داشته باشیم، انتخاب‌های خودمان را انجام دهیم و از خواسته‌هایمان بگوییم. به‌نظر نمی‌توان با ذات انسان مقابله کرد؛ پس چرا رهبران کماکان به تلاش برای کنترل‌گری ادامه می‌دهند؟ اساساً تلاش یک رهبر برای کنترل دیگران از اضطراب و کمبود اعتمادبه‌نفس خودش نشئت می‌گیرد. هر کسی برای یک مدیر ذره‌بینی کار کرده باشد، اذعان می‌کند این سبک رهبری، اضطراب کارکنان را هم افزایش می‌دهد. این معضل در عصر کنونی حادتر شده است، زیرا تعداد فزاینده‌ای از کارکنان در حال حاضر نیز از اضطراب رنج می‌برند.

برای مشاهده ادامه متن مقاله، اشتراک تهیه نمایید.

نویسنده

جولیا دی‌گنگی متخصص اعصاب و روان و بنیان‌گذار نوروهلث پارتنرز است. او همچنین کتاب "افزایش انرژی: عصب‌شناسی رهبری با قدرت کنترل احساسات" (انتشارات کسب‌وکار هاروارد، 2023) را نوشته است. این مقاله از همین کتاب اقتباس شده است.

ذخیره و اشتراک گذاری

نظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *