آموزههایی برای ارتباطات بداهه
در سال 2017، مدیر محصول یک شرکت فناوری –که او را گیب مینامیم– جهش شغلی هیجانانگیز و البته پراسترسی را تجربه کرد. نرمافزار او فروش خیلی خوبی داشت و همین باعث گسترش قابل توجه واحد کسبوکارش شده بود. اکنون بهجای مدیریت بر گروهی کوچک، صدها کارمند زیر دستش کار میکردند. اما از افزایش انتظارات و توجهات دیگران خیلی راضی نبود. نهتنها انتظار میرفت هرساله برای افراد زیادی چندین ارائه داشته باشد، بلکه باید در جلسات و همایشهای مختلف، گفتگوهای غیررسمی مداومی با مشتریان کنونی، خریداران احتمالی، شرکا و رهبران ارشد انجام میداد.
گیب با تمرین و کوچینگ، توانایی خود برای سخنرانیهای برنامهریزیشده و معرفی محصول را افزایش داد؛ اما مسئولیت جدیدش نیازمند مکالمات بداهه هم بود و کماکان در این زمینه مشکل داشت. حتی نگرانی مداوم دربارۀ این گفتگوها به کیفیت خوابش هم صدمه زده بود. از او انتظار میرفت بدون اطلاع قبلی، روان و سنجیده حرف بزند، اما هنوز آمادۀ این کار نبود.
نظرات شما